هدیه ای از طرف خدا

عید 94

النای نازنینم دختر قشنگم ببخش مامانی رو که نمیتونه خاظرات وکارای بامزتو تند تند اینجا بنویسه خیلی سرم شلوغه و یک لحظه هم وقت ندارم  امسال یعنی سال 94 اولین سالی بود که منو تو وبابایی سال تحویل رو کنار هم بودیم تو خونه خودمون اخه تا حالا همش یا کرج بودیم یا خونه خاله فاطی ولی چون سال تحویل ساعت 2 نصف شب بود تو خواب بودیو منم بیدارت نکردم. پنجم عید بود که با هم و دایی روح اله رفتیم کرج راستش خیلی میترسیدم چون دیگه نزدیکای بدنیا اومدن داداش بود ولی همه چی عالی بود و دایی هم نامردی نکرد وقتی ما سه تا خواب بودیم 170 تا رفت و وقتی چشمامو باز کردم تقریبا رسیده بودیم  من برای زایمان رفتم کرج خونه باباجی و تو که انگار پا گداشتی تو بهش...
3 خرداد 1394
1